نقش برتر پارس ، معماری، عمران، شهرسازی ، مرمت

نقش برتر پارس ، معماری، عمران، شهرسازی ، مرمت
نقش برتر پارس ، معماری، عمران، شهرسازی ، مرمت

سلام این وبلاگ زیر مجموعه نقش برتر است آدرس سایت اصلی nbpars.ir
برای خرید هر محصول روی لینک آن کلیک و پس از پرداخت بلافاصله دانلود کنید.

کلمات کلیدی

پاورپوینت

دانلود

pptx

دانلود پاورپوینت

پاورپوینت بررسی معماری

پاورپوینت موزه هلسینکی اثر استیون هول

پاورپوینت بررسی نوشهرگرایی

پاورپوینت بررسی

بررسی

پاورپوینت موزه گوگنهایم بیلبائو اثر فرانک او گری

تحلیل و آنالیز مجتمع تجاری مثلث

پاورپوینت فرشید موسوی

فایل پاورپوینت

هتل پنج ستاره

سونگ جیانگ

بررسی و تحلیل معماری

پاورپوینت بررسی عناصر و جزئیات سالن های ورزشی

پاورپوینت بررسی تاریخچه و عناصر ساختاری معماری قاجاریه

پاورپوینت بررسی و تحلیل خانه چارلز انیس اثر فرانک لوید رایت

پاورپوینت بررسی ویژگی های بامبو

انسان طبیعت معماری

پاورپوینت مرمت عمارت مسعودیه تهران

-پاورپوینت

پارپوینت بررسی روستای شهرستانک

زندگینامه

مدل تری دی اسکچاپی آب انبار 4 بادگیری ایرانی

پلان و نمای اتوکد یخدان های دوقلوی سیرجان

نقشه های اتوکدی آب انبار گذر نو کاشان

پاورپوینت مجموعه فرهنگی برج آزادی

پاورپوینت بررسی موزه لوور ابوظبی اثر آتلیه ژان نوول

بایگانی
نویسندگان

پاورپوینت رنسانس شهرسازی در اصفهان

چهارشنبه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۱، ۱۱:۳۸ ق.ظ
پاورپوینت رنسانس شهرسازی در اصفهان

   تعدادبرگ: 28 اسلاید .   قیمت: 12000 تومان   حجم فایل: 1130 kb  تعدادمشاهده  19  

بخشی از مطلب
در اصفهان عصر صفوی، بعد از انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان، یک رنسانس شهرسازی رخ می دهد. در این رنسانس، که طراحی جدید شهر اصفهان براساس یک الگوی جامع رقم می خورد، ‌علم و صنعت و تکنیک های زمان، ‌حکمت و عرفان و شریعت، ‌هنر و زیبایی شناسی‌، بهداشت و اصول سلامت، مشارکت دارند. چنانکه توضیح خواهیم داد، اصفهان بعد از اینکه پایتخت صفویه شد، ‌شاهد یک نوسازی و توسعه شهری بود و یک بخش نو و جدید شهری‌، که نمادش میدان عباسی بود، در برابر آن بخش کهنه و قدیمی، که نمادش میدان کهنه یا عتیق بود، ‌پیدا کرد. این بخش جدید شامل دو بخش شهری و باغی بود. بخش شهری آن شامل میدان عباسی می شد که با دو خیابان چهارباغ عباسی و چهارباغ خواجو تا زاینده رود ادامه پیدا می کرد و بخش باغی آن از بعد از زاینده رود شروع می شد و به باغ های هزارجریب منتهی می شد. بخش شهری و بخش باغی از طریق دو پل خواجو و سی و سه پل، به یکدیگر متصل می شدند. این دو بخش نو و کهنه، عملاً، اصفهان را به یک شهر دو قلو تبدیل کرده بود. گزارش جالب، جامع اما مختصر اصفهان از این نوسازی شهری و نمادهای مختلف دو بخش نو و کهنه در برابر هم، درمقاله ی « ساختار و توسعه اصفهان عصر صفویه » ارائه شده است: « شاه عباس اول از سال 1000 ق تصمیم گرفت پایتخت را از قزوین به اصفهان انتقال دهد. اما از سال 1006 ق انتقال آن عملاً صورت گرفت. صفویان، اصفهان آن عصر را، ‌شایسته مرکز امپراطوری خویش ندیدند، لذا شهرسازان ومعماران کارآزموده را با توجه به آگاهیهای شهرسازی به کمک طلبیدند. آن ها تصمیم می گیرند شهر را توسعه دهند و شهر قدیمی را چنان ماهرانه به سمت جنوب توسعه دادند که این حرکت علمی را باید در ردیف بهترین اصول و برنامه ریزی شهری مورد مطالعه قرار دهیم. توسعه ی شهر اصفهان به طرف جنوب چنان آگاهانه و استادانه صورت گرفت که حتی امروز هم با حرکات و توانایی های شهرسازان قرن ما قابل مقایسه است. طرح توسعه ی عصر شاه عباس اول، اصفهان را به یک شهر دوقلو تبدیل نمود و به این ترتیب شهر نه تنها در دو طرف زاینده رود گسترش یافت بلکه اصفهان در تمام موارد، دارای دو عنصر مهم و مرکزی شهری گردید. اصفهان، قبل از دوره صفویه بااین که شهری بزرگ و آبادان بود، لکن مانند سایر شهرهای سنتی ایران و شرق اسلامی با بافت سلوکی خود از الگوی خاصی که از خصیصه های شهرهای اسلامی است پیروی می کرد شهرسازان آن دوره از الگوهای شهرسازی دوران قبل از صفویه کمال استفاده را کرده اند. اما معابر عریضتر، میدان ها وسیعتر، کاخ های باشکوه تر و زیباتر و هماهنگی ساختمان های عمومی و مسکونی، در حد بسیار مطلوب ایجاد گردید و با گذشت زمانی اندک، اصفهان به نصف جهان معروف گردید. شهرسازان عصر صفوی میدان نقش جهان را در مقابل میدان کهنه، بازارهای نو و دورادور میدان را در مقابل بازار قدیمی شهر‌، مسجد شاه را در مقابل مسجد جامع قدیمی شهر و عمارت عالی قاپو را در مقابل کاخ کنار میدان کهنه احداث نمودند. » (1)
در حقیقت، این دو بخش، ‌به لحاظ معماری، ‌طراحی شهری، اداری، ‌هنری، ‌حکمی و فلسفی بیانگر یک گذار و تحول از سنت به مدرنیته بود که اصفهان آن روز داشت تجربه می کرد. اما نکته بسیار مهم و قابل تأمل و عبرت انگیز برای آنچه امروز به عنوان شهرسازی و توسعه و نوسازی در اصفهان و سایر شهرها، ‌مطرح است و آن اینکه اگر همین امروز در فضای آنچه در اصفهان آن روز، قدم بزنیم و در میدان عباسی (میدان امام امروز) و یا بازار بزرگ اصفهان بگردیم و از سر تعمق و تأمل سیر و سیاحتی داشته باشیم، ‌در مواجهه با معماری مدرن آنروز، ‌یک احساس خاص معنوی و یک شور وشعور که موجب انبساط خاطر است، ‌پیدا می کنیم. اما آیا امروز هم با سیر و سیاحت در انبوهی از خیابان ها و مناطق جدید شهری که ساخته شده و یا با گردش در شهرهای جدید مانند بهارستان و سپاهان شهر و یا جاهای دیگر، ‌چنین احساسی به انسان دست می دهد، و یا پیام خاصی دریافت می شود؟!
امروز، متأسفانه، ‌فقط اصول مهندسی و مدیریت شهری در ارائه امکانات و تسهیلات مادی و رفاهی، رعایت می شود، ‌اگر رعایت شود. اما حکمت و هنر و عرفان چه جایگاهی در نظام طراحی شهری دارد؟ آنگاه که یک طرح جامع شهری، در حال طراحی است، ‌علاوه بر مهندسین رشته های مختلف مربوط به شهرسازی و متخصصین محیط زیست، حکمای الهی و هنرمندان، چه جایگاهی دارند؟ در حالیکه در جزء جزء بخش مدرن اصفهان صفوی، علاوه بر اصول مهندسی و نکات فنی، ‌حکمت و هنر و اشراق و عرفان موج می زند و این تموج، ‌در بقایای نیم بندی که از آن دوران باقی مانده، ‌کاملاً محسوس است. امروزه فضاهای جدید شهری که طراحی و ساخته شده اند واقعاً بی روح، بی معنا و بی پیام هستند. آری این خیابان کشی های امروزی و میادین بزرگ و کوچک شهری، فقط فضاهایی هستند پر از جسد و لاشه های ساختمانی، کالبدهایی که روح ندارند و زنده نیستند. اما همین میدان ها و خیابان هایی که در عصر صفوی و در اصفهان نوین طراحی شد و به اجرا درآمد، پرروح و پرنشاط و با معنا و آکنده از پیام بود. چرا؟ چون در طراحی طرح جامع شهری، ‌حکیم و هنرمند و مهندس، با هم مشارکت داشتند.
حقیقتاً اصفهان عصر صفوی، یک تجربه کاملاً‌ نوینی را در توسعه شهری و نوسازی شهری، پشت سر گذاشت و این تجربه می تواند به شکل جدیدی که مقتضای زمان است، تکرار شود. بر همین اساس ضرورت دارد که یک تصویر جامعی از این تجربه به دست دهیم:
1) در اصفهان آن روز، یک طراحی کاملاً‌ جدید و مدرن ارائه و به اجرا درآمد و اصفهان چنان توسعه ای پیدا کرد که نصف جهانش خواندند. برای اینکه یک تصویری از وسعت آنچه روی داده به دست آید، ‌کافی است بدانیم که آنچه امروز، در اصفهان، به نام خیابان عباس آباد، ‌به عنوان یک خیابان فرعی در چهارباغ می شناسیم، ‌یک شهرک جدیدی بوده با ده هزار واحد مسکونی، 13 مسجد، ‌9 حمام، ‌24 کاروانسرا و 5 مدرسه. (2)همچنین کافی است بدانیم که تنها یکی از باغ های اصفهان که در بخش باغی اصفهان جدید طراحی شد، ‌باغ هزارجریب بوده است. وسعت این باغ از دروازه شیراز امروز تا نزدیک دامنه کوه صفه ادامه داشته و تمام دانشگاه اصفهان امروز را شامل می شده است. ژان باتیست تاورنیه، ‌سیاح اروپایی بارها به اصفهان مسافرت کرد، ‌آن را اینگونه توصیف کرده است که این باغ چون در دامنه تپه واقع است، شانزده طبقه بوده که هر طبقه تحتانی خودشش الی هفت پا بلندتر بوده است. در هر طبقه ای، ‌حوضچه هایی وجود داشت که آب باریکی از آنها جاری بوده، اما در طبقه چهارم حوض بزرگی است که نزدیک به یکصد و بیست پا قطر دایره آن است و شکل حوض هشف گوش است، و دور آن به فاصله های متساوی چندین لوله نصب شده که آب از آن ها با ارتفاع سه پا فوران می کند و به توسط سه پله می توان به میان حوض رفت. همچنین در طبقه دهم هم حوض دیگری نظیر طبقه چهارم به همان شکل و بزرگی وجود دارد. در طبقه آخر یعنی طبقه شانزدهم، یک نهری در عرض باغ جریان دارد که با تمام خیابان های طولی باغ تقاطع دارد و آبشارهای مختلفی نیز جریان دارد. (3)
2) بخش نو و مدرن خارج از بخش کهنه و سنتی ساخته می شود و بخش کهنه دست نخورده باقی می ماند. اما در بخش نو، ‌علاوه بر میدان ها و خیابان و پل هایی که به شکل هنرمندانه و زیبایی شناسانه و معنا گرایانه طراحی شده اند، ‌کاخ ها و مسجدها و حمام ها و بازارها و مدرسه هایی ساخته می شوند که به لحاظ اسلوب هنری و جنبه های معنوی و معنایی همبسته به هم و کاملاً منسجم هستند و مجموعه ای یکپارچه را تشکیل می دهند که زنده و گویا هستند. میدان عباسی، عالی قاپو، چهل ستون، ‌کاخ هشت بهشت، مسجد شاه عباس (مسجد امام امروز)، مسجد شیخ لطف الله، مدرسه چهارباغ تنها جزئی از این مجموعه بهم بسته و یکپارچه است و هر یک شاهکاری از هنر و تجسمی از حکمت و تبلوری از اشراق و عرفان است.
3) بخش نو، بسیار هنرمندانه و حکیمانه، از طریق بازسازی و تکمیل و توسعه بازار شاهی، به بخش کهنه متصل می شود. این بازار، ‌خود یک شبکه شهری گسترده بوده است که تمام فعالیت های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ‌علمی، ‌مذهبی، بهداشتی و سلامت بخشی را پوشش می داده است و شامل انبوهی کثیر از مغازه ها در تمام اصناف آن روز، تیمچه ها، ‌کاروانسراها، ‌مدرسه ها، ‌حمام ها، ‌مسجدها، ‌قهوه خانه ها و شفاخانه ها می شده است. همین الان بعد از چهار قرن، اگر در بازار بزرگ شاهی، سیری داشته باشیم و تأملی بقایای کنونی، نمونه از همه ی آنچه را که بیان شد، ‌نشان می دهند و کاملاً‌ ترکیبی از هنر و زیبایی شناسی و حکمت و اشراق و شریعت و اصول مهندسی و تکنیک های مختلف معماری را به نمایش می گذارد. و آیا ما امروزه شاهد چنین ترکیبی در پاساژها هستیم؟ مسئله این است که در ساختن بازارچه ها و پاساژها و سیتی سنترها، ‌جایگاه حکمت و هنر و اشراق و شریعت، و معنویت و معناگرایی، ‌و البته با رعایت مقتضیات زمانی، کجاست؟ به هر حال « بازار اصفهان با این حرکت عقلایی تمام عناصر مهم شهری اصفهان قدیم را به عناصر شهری جدید متصل کرد و در حقیقت نقش پلی را ایفا کرد و به این وسیله دو بافت قدیم و جدید به صورت یکپارچه درآمد. در این پل اقتصادی، مجتمع های فرهنگی و دینی قابل توجهی را به وجود آوردند، تا بر رونق آن بیفزایند. » (4)
4) به وسیله چنین بازاری، ‌ضمن اینکه نو از کهنه تغذیه می کرد، اما نو، ‌حیات کهنه را دوام می بخشید و تضمین می کرد و به جای اینکه بین بخش سنتی و مدرن، یک تقابلی ایجاد شود، ‌یک تعاملی پیدا شد. البته اینکه از اواسط دوران صفوی، ‌سیاست های فرهنگی خاصی آغاز شد و تقابلاتی را رقم زد، ‌فعلاً مورد بحث و نظر ما نیست.
5) با ضمیمه شدن نو به کهنه، اصفهان قدیم گسترش و توسعه یافت. این توسعه بر اساس دو محور عمود بر هم صورت گرفت: محور شرقی - غربی که یک محور طبیعی، یعنی همان زاینده رود بود، و محور دوم که شمالی - جنوبی بود و یک محور مصنوعی، یعنی همان چهارباغ عباسی بود. البته بعداً ‌یک محور مصنوعی دیگر به موازات چهارباغ احداث شد و هر دو محور، ‌با دو پل به بخش باغی شهر متصل شد.
6) جان کلام اینکه: در این رنسانس شهرسازی، شاهد همنشینی بخش سنتی و بخش مدرن در کنار هم هستیم و این همنشینی ناشی از یک تلاقی است، ‌تلاقی ذوق و هنر و عرفان و حکمت و زیبایی شناسی و معناگرایی و شریعت، با علم و صنعت و تکنیک و مهندسی.
چنین الگویی، نمی تواند فقط به دست شاه و دربار از یک طرف، مهندس و هنرمند، از طرف دیگر، طراحی شده باشد. زیرا نقش اشراق و عرفان و حکمت و شریعت، ‌در این طراحی بسیار برجسته است.
به هر حال برای اینکه تصویری از حجم عظیم فعالیت های معماری و مهندسی در اصفهان عصر صفوی داشته باشیم و همچنین تصویری هم از غفلت و بی توجهی و کم کاری بسیار زیاد مورخین و تاریخ نگاران و حتی مورخین تاریخ فلسفه و حکمت اسلامی داشته باشیم، ‌کافی است به آنچه میرزا حسین خان تحویلدار اصفهانی در کتاب « جغرافیای اصفهان » نوشته نگاهی بیفکنیم و آنگاه پرسش هایی را مطرح کنیم تا دامنه ی این غفلت ها مشخص گردد این مورخ چنین نوشته:
«... جماعت معمار، ‌قدیم در اصفهان بسیار بودند. یعنی چنانچه در تواریخ نوشته شده این ولایت در عهد صفویه دوازده هزار معمار قلمی (مهندس ساختمان) داشته و این زمان (یعنی دوران قاجار) منحصر شده است به چهار پنج نفر. لیکن بعضی از بناها که استاد هستند، عمل معماری را هم مرتکب می شوند... » (5)
و اینها همه غیر از بنّاها و کارگران ساختمانی بودند و ما مجهولات و نقاط کور تاریخی بسیار، ‌در این زمینه داریم. بسیاری از این افراد ناشناخته ماندند و آنها هم که اسم و رسمشان ثبت شده، ‌اطلاعات چندانی از زندگی و سابقه آنها وجود ندارد. مثلاً ‌آنها چه دستی در هنرهای مختلف داشته اند؟ آیا با حکمت و عرفان هم سروکار داشته اند؟ آیا نزد حکماء آن زمان، ‌شاگردی کرده اند؟ یا با حکما همکاری و هماهنگی داشته اند؟ اگر چنین بوده، چه نوع همکاری بوده است؟ برای مثال یکی از معماران و بنایان مشهور زمان شاه عباس اول صفوی که خطاط بسیار ماهر و برجسته ای نیز به شمار می رود، استاد باقربنا است. این ثلث نویس قسمتی از خطوط ثلث کتیبه های داخل مسجد شیخ لطف الله را چنان با استادی نوشته است که به قول مرحوم دکتر هنرفر « کار او شبیه کار علیرضا شده » است. بسیاری از محققین از جمله استاد دکتر هنرفر عقیده دارند که نام وی در سایه اشتهار بی حد علیرضا عباسی به فراموشی سپرده شده و کمتر از او یادی کرده اند. شاهکار خطاطی این خوشنویس، محراب مسجد شیخ لطف الله است. کتیبه های دو ضلع شرقی و غربی داخل گنبد مسجد شیخ لطف الله نیز به خط ثلث با کاشی معرق بر زمینه ی لاجوردی و شامل اشعاری است به زبان عربی مشتمل بر اسامی چهارده معصوم (علیهم السلام) و عباراتی که قسمت آخر آن به جمله « کتبها باقر بنّا » ختم می شود. ظاهراً‌ سراینده ی این اشعار، شیخ بهایی بوده است. » (6)
در اینجا، رد پایی از همکاری استاد زبردست معماری و خطاطی با شیخ بهایی وجود دارد. و شیخ اشعاری را جهت کار در محراب سروده است. قطعاً همکاری این دو، با توجه به مهارت های ریاضی و مهندسی شیخ در این حد نبوده، اما متأسفانه تاریخ ما در این زمینه ها بسیار کم کاری کرده است.
 
اصفهان، ‌شهر تمثیلی یا طراحی حکمی- هنری
معماری شهری اصفهان عصر صفوی را باید از جنبه های مختلف کالبدشکافی کرد، ‌تا تموّج حکمت و تجلی اشراق و عرفان و معرفت را، ‌نه تنها در مساجد و مدارس ساخته شده آن روز که در فضای کلان شهر و طراحی که در آن صورت گرفته بود، ‌رؤیت و شهود کنیم. تنها در این صورت است که می توان دریافت که فقط این آجرها و کاشی ها و گچبری ها و رنگ ها و طرح های هندسی و اصول مهندسی نیستند که چنین فضایی را ایجاد کرده، ‌گویی اصول حکمت و مبانی اشراق و قواعد نضج یافته در الهیات شیعی، ‌با این آجرها و کاشی ها و طرح ها تلفیق شده اند و بر روی هم قرار گرفته اند و در کنار زمین و فضا، آب و درخت، یک فضای شهر مثالی را رقم زده اند. اگر چه تاریخ در این زمینه کم کاری کرده است و نقش حکمای الهی را در طراحی شهر اصفهان آن روز چندان برجسته ندیده و درصدد جمع آوری شواهد تاریخی آن، با جدیت و گستردگی نبوده، اما آنچه از آن عصر به جای مانده، ‌شواهد زنده ای هستند که نقش حکمت را به صورت زنده به رؤیت ما می رسانند.
هانری استیرلن، ‌نویسنده سوئیسی، ‌اصفهان به جای مانده از عصر صفوی را تصویری از بهشت تلقی کرده است از نظر او منارها و گنبدهای سر به فلک کشیده در برابر فرورفتگی حیاط ها و باغ های خانه ها و مدرسه ها، و ایجاد یک فضای خالی و کاملاً تهی اما کاملاً سحرانگیز و رازمدار بین این دو سطح به شدت بالا و به شدت پایین، از یک اوج و فرودی حکایت می کند و گویی قوس نزول و صعود را به نمایش درمی آورد. (7)
این تصویر اگرچه در اصفهان امروز مخدوش شده و دیگر خبری از این فضای خالی نیست و صعود معنوی و باطنی که نمادش گنبدهای مساجد و مدارس بود، ‌جای خود را به صعود مکانی از طریق برج های ساختمانی داده و فضای معنوی، مثالی و آسمانی را به یک فضای بی روح، مادی و زمینی تبدیل نموده، اما این تصویری است که از سیر و سیاحت در فضای شهری جدید و توسعه یافته آن عصر‌، در ذهن و خیال انسان نقش می بندد و البته امروز هم نشانه هایی از آن تصویر، هنوز، به چشم می خورد.
واقعاً تحلیل استیرلن درست است. زیرا در شهر جدید اصفهان عصر صفوی، ‌مؤلفه های مادی با مؤلفه های معنوی، شدیداً به هم آمیخته اند و ثمره این آمیختگی چیزی را بین ماده و معنی، پدیدار ساخته است که نه مادی مادی است چون معنا و معنویت دارد، ‌نه معنوی معنوی است، ‌چون کالبد دارد، ‌بعد و شکل و رنگ دارند و این چیزی جز مثال نیست. در این فضا، انسان در عین حالی که زندگی زمینی دارد، اما می تواند احساس حضور معنی هم داشته باشد. از همین روست که هانری کربن اصفهان بر جای مانده از آن عهد و زمان را، ‌شهر تمثیلی دانسته است: « دیدار اصفهان دیدار از مسجد شاه است، ‌برخوردگاه عالم خیالی هورقلیا، ‌برترین مدینه زمردین، و شگفتی هایی که حس و دید ما در صور معماری می بیند. این دیدار همچنین دیدار از فلاسفه اشراق است که مابعدالطبیعه خیالیشان درک این تلاقی را میسر می کند، ‌چرا که دروازه های برزخ دو جهان، میانجی معقول و محسوس، ‌را بر روی ما می گشاید. » (8)
اما این تنها حضور در مسجد شاه عباس نیست که چنین احساسی به دست می دهد، این احساس در کاخ عالی قاپو، در چهل ستون، در بازار بزرگ شاهی، ‌در انبوه مدرسه های ساخته شده در آن روز، در خود میدان شاه عباس ( میدان امام ) و حتی در مهمانخانه عباسی، قابل دستیابی است. در این زمینه، آقای شایگان خاطره جالبی را از هانری کربن نقل کرده که قابل توجه و تأمل است. او چنین نوشته: « یادم می آید که با هم سفری به اصفهان رفتیم. در سالن کوچک صبحانه خوری مهمانخانه شاه عباس نشسته بودیم که سازندگانش کوشیده بودند همان گوشه و کنارهای موسیقی خانه عالی قاپو را در آن ایجاد کنند. در سایه روشن دیوارها و دیواره ها برش هایی از نمای انواع کوزه ها، ‌حقه ها، ظروف، و ساغرهای خیال انگیز، ساخته ذهن صنعتگری خیال پرور پیدا بود. گویی همه چیز در هوا پر می زد، در فضا معلق بود، گویی آنچه می دیدی نه در واقعیت که در رؤیا بود. کربن را دیدم که از جایش برخاست. روشنی چشمانش از نگاهی درونی حکایت می کرد. بازویم را گرفت و مرا به سوی یکی از این کنج های خالی کشاند و با صدایی آرام و نوازشگر گفت: « نمود آیینه ها همین هاست، دستتان را جلو ببرید اما به هیچ کالبدی برنخواهید خورد، زیرا کالبد این جا نیست، جای دیگر است جای دیگر. » (9)
جان کلام اینکه در طراحی کلان شهر اصفهان عهد صفوی، ‌نظم های مختلفی دیده و پیش بینی شد که این نظم ها به صورت ترکیبی، یک شهر مثالی تمثیلی را به مثابه تصویری از بهشت پدیدار ساخت. این نظم ها عبارتند از: (10)
1) نظم گیاه. 2) نظم آب. 3) نظم نور. 4) نظم رنگ. 5) نظم مثالی یا نظم مقدس.
در نظم گیاه، بافت شهری و فضای سبز، کاملاًً، در هم آمیخته و از هم ناگسسته هستند. البته شهر اصفهان از دیرباز، ‌شهر باغ ها بود، ‌اما همه آنها در حاشیه شهر بودند اما در این طرح نو، ‌همه این باغ ها که به درون شهر کشیده می شوند و با سکونتگاه ها، ‌خیابان ها، ‌میدان ها و کاخ ها و مسجدها، به شدت پیوستگی پیدا می کنند و اصفهان سیمای باغ شهر را پیدا می کند. این شکل از طراحی نظم شهری، ‌در شکل دادن تصویری از بهشت، ‌مؤثر است، به خصوص اگر این نظم گیاه با نظم آب و نور و رنگ نیز تلفیق شود. اینها لفاظی و گزافه گویی و اغراق ناشی از حس ناسیونالیستی نیست و تنها کافی است سری به سفرنامه ها بزنیم. مثلاً‌ شاردن می نویسد: « از هر سو شهر اصفهان را تماشا کنیم آن را مانند جنگل یا بیشه می بینیم که فقط از خلال اشجار، ‌گنبدهای کبود و مناره های بلندی که برای اذان ساخته شده اند، ‌دیده می شود. » و یا ژان باتیست تاورنیه که در زمان شاه عباس از شهر اصفهان دیدن کرده، ‌نوشته: « از هر سمت که به طرف اصفهان بروند، ‌مناره های مساجد و بعد درختان خانه ها نمودار می شود، به طوری که از دور، ‌اصفهان به جنگلی بیشتر شباهت دارد تا به یک شهر. »
و یا آندره دولیه دلاند در توصیف اصفهان می نویسد: « تعداد زیاد باغهای موجود در شهر و اطراف آن، ‌انسان را به شبهه می اندازد که جنگلی است آمیخته با چند خانه و مسجد که گنبدها و ناقوس ها (بخوانید مناره ها)ی آن، تأثیری خوش به جا می گذارند. »
حال این نظم گیاه را با نظم آب، ‌چنین ترکیب نمودند و طراحی کردند: صرفنظر از زاینده رود پر آب آن روز که یک پدیده طبیعی در جغرافیای اصفهان به شمار می ‌آید، ‌اما نوع مادی ها در پهنه شهر، ‌جوی های در وسط و حاشیه خیابان های جدید، انواع حوض ها وحوضچه ها در باغ ها و میدان ها، فواره های مختلف، همه و همه، ‌آب و جریان های آب را در سطح شهر به نمایش گذارده بودند. طراحی استخرهای بزرگ آب و حوضچه ها و آبشارها در باغ های هزارجریب که جای خود را دارد. برای مثال « شاردن در وصف عمارت و کاخ های صفوی، ‌ضمن اینکه به وجود حوض ها با فواره های متعدد در همه آنها اشاره می کند، ‌به چهار عمارت مهمانخانه، فردوس، ‌دیوان آیینه و دریاچه می پردازد و در وصف یکی از این کاخ ها می گوید که می توان آن را نوعی غار دانست، ‌زیرا از هر طرف آن آب جاری است، به این ترتیب که آب از یک طرف راه باریک در تمام طبقات آن، آبشار مانند جریان دارد، ‌به نحوی که اگر شخص در هر قسمت این تالار قرار گیرد، ‌تصور می کند که از هر طرف آب او را احاطه کرده است، ‌یا در وصف عمارت دریاچه می نویسد که در مقابل آن، استخری است که انواع پرنده های آبی در آن وجود دارد و وسط آن، باغچه سبزی نمایان است که اطراف آن طارمی طلایی است. » ضمناً توجه داشته باشید که حوض ها و استخرها، ‌در کنار عمارت ها و کاخ ها به گونه ای طراحی شده بودند که چون آیینه عمل می کردند و کل نمای بیرونی عمارت را در خود منعکس می ساختند و یک نمای مثالی را به نمایش می گذاشتند که کاخ چهلستون فقط یکی از آن موارد بوده که فعلاً باقی مانده است. همه مادی هایی که در سطح شهر جریان داشتند و از درون مدرسه ها سر برمی آوردند و شکل حوض و استخری که آبش جریان دارد، پیدا می کردند، ‌آیینه گون عمل می کردند و یک نمای معلق در زیر آب را نمایان می ساختند.
اما نظم نور شامل انعکاس فیضان نور خورشید به عنوان نمادی از یک اشراق معنوی، ‌از درون روزنه های مشبک در سقف ها و دیوارهای مساجد شبستان ها، ‌بازارها و بازارچه ها، ‌کاخ ها، مدارس، ‌کاروانسراها و تیمچه ها، صورت می گرفت و اینچنین، ‌اشراق نور به نمایش در می آمد، و یک ترکیبی از سایه و نور را به وجود می آورد و رخنه نور را در درون ظلمت و تاریکی و خارج ساختن آن فضا را از تاریکی محض و یکدست، ‌نشان می داد.
اما نظم رنگ، ‌کاشی ها همه جا نمایان بودند، از پوشش بیرونی گنبدها و مناره ها و دیوارهای مساجد گرفته تا دیواره ها و سردرهای مدارس و...، همه جا کاشی ها با رنگ ها و طرح های مختلف حضور داشتند و نظمی از رنگ را در پهنه شهر پدیدار می ساختند.
و بالاخره نظم مقدس یا نظم مثالی که در ترکیب با این نظم های چهارگانه، شالوده شهر را شکل می دهد. محور اساسی این نظم مثالی، به کارگیری اعداد رمزی در خلق عناصر فضاهای شهری و عناصر معماری است. برای مثال چهارباغ نماد چهارباغ وعده شده در بهشت است که در آیات 45، 53، 61، 68، ‌از سوره الرحمن ذکر شده، ‌در این چهارباغ هفت حوض ساخته شده که هفت یک نماد مذهبی با بار تمثیلی فراوان است. کاخ های حاشیه ی چهارباغ هشت ضلعی است و هشت تمثیلی از اقلیم هشتم یا همان عالم مثال است. چهل در کاخ چهلستون، ‌یک عدد نمادین و تمثیلی در مذهب و عرفان اسلامی است. شکل هشت ضلعی، ‌یک شکل محوری در عصر صفوی است. عموماً ساختمان های داخل باغ ها و یا بناهای دیگری مثل تکیه ها و مقابر به شکل هشت ضلعی بوده است. هندسه مسجد شیخ لطف الله مبتنی بر عدد پنج و هندسه مسجد شاه مبتنی بر عدد دوازده است و این دو عدد از اعداد کلیدی در مذهب و عرفان شیعی است.

 
کلمات کلیدی مرتبط:
در اصفهان عصر صفوی، بعد از انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان، یک رنسانس شهرسازی رخ می دهد. در این رنسانس، که طراحی جدید شهر اصفهان براساس یک الگوی جامع رقم می خورد، ‌علم و صنعت و تکنیک های زمان، ‌حکمت و عرفان و شریعت، ‌هنر و زیبایی شناسی‌، بهداشت و اصول سلامت، مشارکت دارند. چنانکه توضیح خواهیم داد،,
مقالات مرتبط در این دسته
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۱/۱۰
nbp nbpars

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.